گاهي در حواشي صدايت مي بارم
آهسته و در خلوت،تا...
بر سبز ي بخت سيالت گلدوزي شوم.
شايد مثل پروانه اي كه رنگ قناري را نمي داند...
تو بمان
هميشه تو بمان
باور كن هنو ازشمارش ضربان قلبت بازنگشته ام
و "سايه"ي تو نيز
زير انبو هي از اگرها،تو را مي نگرد
در رگ زرد برگ،
از زبان چشم باد...!
|